پدید آورنده : محمدمهدی فجری ، صفحه 50
حوادث و اتفاقات طبیعی و غیرطبیعی، مانند سرمای شدید و برف و یخبندان بی سابقه در زمستان، که علاوه بر ازبین رفتن محصولات کشاورزی، سبب خسارات بسیار و بروز مشکلاتی در زندگی مردم می شود، کاهش شدید نزولاتآسمانی و به تبع آن خشکسالی و کمبود آب، تورم بی سابقه جهانی، فوت دور از انتظار بسیاری از دوستان و آشنایان درسنین پایین، تصادفات فردی و گروهی بسیار، گسترش اختلافات خانوادگی، سردرگمیِ فقیر و غنی و دهها مشکلگوناگون دیگر، اموری است که در اطراف، و زندگی ما رخ می دهد. با نگاهی گذرا می توان برای هر یک از موارد فوق، یک یا چند علت جستجو کرد و شاید بتوان به راهکارهای عملیدست یافت که در این باره نویسندگان و گویندگان به تفصیل سخن گفته و از آن بحث کرده اند. برخی به جای بررسی عللو عوامل اصلی و زیربنایی، گناه را به گردن عوامل کم اهمیت می اندازند که نقش اساسی را به عهده نداشته اند و یا عواملموهوم و خرافی و خیالی را مطرح می کنند. برخی نیز تمام علت بدبختی خود را به بیگانگان و سیاستهای مخرّب آنها نسبت می دهند و عده ای، همه این حوادثرا مولود گردش موافق و مخالف افلاک می پندارند. سرانجام، عده ای دست به دامن قضا و قدر ـ به مفهومتحریف یافته اش ـ و یا شانس و طالع و اقبال می زنند و همه حوادث تلخ و شیرین را از این طریق توجیه می کنند؛ امّامتأسفانه کم تر کسی از نگاه دین به این مسئله پرداخته و آن را تحلیل می کند. از نگاه دین اسلام، بلاها و گرفتاریها علل مختلفی دارد؛ از جمله: آزمایش، شکوفایی، تکامل، تقویت ایمان، هشدار،تأدیب، اجر و پاداش و... که در رابطه با هر یک، آیات و روایات متعددی وجود دارد؛ امّا در این نوشتار به یکی ازمهم ترین علل بلاها، یعنی گناه پرداخته شده است. عامل مهم حوادثاسلام، اعمال بشر را عاملی مهم برای حوادث برمی شمارد و بر آن تأکید می ورزد؛ چنانکه قرآن می فرماید: «وَ مَآأَصَـبَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُواْ عَن کَثِیرٍ »؛ «هر مصیبتی به شما رسد، به سبب اعمالی است که انجام داده اید، وبسیاری را نیز عفو می کند.» در این آیه، نکاتی است که باید به آن توجه داشت: 1. این آیه به خوبی نشان می دهد، برخی از مصائبی که دامنگیر آدمی می شود، یک نوع مجازات الهی و هشدار است؛هر چند استثنائاتی دارد و به این ترتیب، یکی از دلائل حوادث دردناک و مشکلات زندگی روشن می شود. جالب اینکه در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام می خوانیم که پیامبر گرامی خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «خَیْرُ آیَةٍ فِی کِتَابِ اللّهِ هَذِهِالاْآیَةُ یَا عَلِیُّ مَا مِنْ خَدْشِ عُودٍ وَلاَ نَکْبَةِ قَدَمٍ اِلاَّ بِذَنْبٍ وَمَا عَفَا اللّهُ عَنْهُ فِی الدُّنْیَا فَهُوَ اَکْرَمُ مِنْ أنْ یَعُودَ فِیهِ وَمَا عَاقَبَ عَلَیْهِ فِی الدُّنْیَا فَهُوَ أعْدَلُ مِنْأنْ یُثَنِّیَ عَلَی عَبْدِهِ؛ این آیه (وَمَا أصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ...) بهترین آیه در قرآن مجید است. ای علی! هر خراشی که از چوبی [برتن انسان] وارد می شود، و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است [که از او سر زده است] و آنچه خداوند در دنیا عفو می کند،گرامی تر از آن است که [در قیامت] در آن تجدید نظر فرماید، و آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده است، عادل تر از آناست که در آخرت، بار دیگر کیفر دهد.» 2. ظاهر آیه، عام است و همه مصائب را در برمی گیرد؛ ولی باید دانست مصائب و مشکلاتی که دامنگیر انبیا و ائمهاطهار علیهم السلام و برخی از اولیاء الهی می شده است، برای ترفیع مقام یا آزمایش آنها بوده است. همچنین برخی از گرفتاریهاییکه گریبان افراد غیرمعصوم را می گیرد یا جنبه آزمایش و امتحان دارد؛ چنانکه قرآن به صراحت می فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّکُمبِشَیْ ءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الاْءَمْوَ لِ وَ الاْءَنفُسِ وَ الثَّمَرَ تِ وَبَشِّرِ الصَّـبِرِینَ »؛ «قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی،و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش می کنیم و به استقامت کنندگان بشارت ده.» گاهی نیز بر اثر بی دقتی، مشورت نکردن و سهل انگاری در امور حاصل می شود که اثر تکوینی اعمال خود انساناست. 3. گاه مصائب، جنبه دسته جمعی دارد، و محصول گناهان جمعی است؛ همان گونه که در قرآن چنین می خوانیم: «ظَهَرَالْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ »؛ «فساد در خشکی و دریا به سبب اعمالمردم آشکار شد تا نتیجه برخی اعمالشان را به آنها بچشاند؛ شاید باز گردند.» و در آیه دیگری چنین آمده است: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللّه ُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ»؛ «خداوند،سرنوشت هیچ جمعیتی را تغییر نمی دهد؛ مگر اینکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. و هنگامی که خدا ارادهسوئی به قومی [به خاطر اعمالشان] کند؛ هیچ چیز مانع آن نخواهد شد.» گاه ممکن است این قضیه در باره فرد فرد انسانها صادق و هر کس در مقابل گناهی که مرتکب می شود به مصیبتی درجسم و جان یا اموال و متعلقاتش گرفتار شود؛ همان گونه که در آیه فوق آمده است. بر شما هرچه از مصیبت می رسدزان بود که کسب کردید آن به بد گناهان جدید و بلاهای جدیدبه راستی اگر نافرمانی از فرمان خدا، عامل این همه مشکلات فردی و اجتماعی است و اگر گناهِ عده ای، گریبانگیرهمه جامعه می شود، پس چرا به آن بی توجه اند و گناه کاران شرمنده نمی شوند؟ چرا قبح گناه در جامعه کنونی از بین رفتهاست؟ چرا برخی، میان مال حلال و حرام فرقی نمی گذارند و فقط ثروت و تجملات و مقام، عامل تفاخر است؟ چرا ازیکی از مهم ترین واجبات، یعنی امر به معروف و نهی از منکر، خبری نیست؟ چرا به نماز که ستون اصلی دین است،بی توجهی شده و پرداخت خمس و زکات، به فراموشی سپرده شده است؟ چرا حجاب و عفاف که نقش مهمی در اجتماعدارد، با بی توجهی مواجه شده است؟ آیا اختلاط زن و مرد در برخی مجالس، گناهی بزرگ محسوب نمی شود و چرانظارت والدین بر فرزندان، جدی گرفته نمی شود؟ متأسفانه آنچه بلای اجتماع، خانواده ها و به ویژه جوانان و نوجوانان شده است، معاصی جدید و سرگرمیهای متنوعو انحرافات تازه ای است که روز به روز بر آنها افزوده می شود. متأسفانه امروزه، روابط و دوستیهای پسر و دختر، استفادهاز انواع مواد مخدر، استفاده ناصحیح از وسایلی همچون: ماهواره، اینترنت، موبایل و... به مسئله ای عادی تبدیل شدهاست؛ همان گونه که مشاهده می شود، گرفتن عکسهای غیراخلاقی با موبایل و ارسال آن توسط بلوتوس و... به وسایلیبرای اشاعه فحشا تبدیل شده است و برخی والدین در مقابل هجوم فیلمها و عکسهایغیراخلاقی و مبتذل، جوانان راآزاد گذاشته و آنان ناخواسته، در حال فاصله گرفتن از ضروریات دین اند. حضرت علی علیه السلام در کلامی، گناهان جدید راعامل بلاهای جدید معرفی کرده، می فرماید: «کُلَّمَا اَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ، أَحْدَثَ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاَءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعُدُّون؛ هرچه مردم گناه تازه بکنند،خداوند بلای تازه ای برای آنها به وجود می آورد که سابقه نداشته است.» از طرف دیگر، بی توجهی جامعه و والدین باعث شده است تا بسیاری از جوانان از مفاسد مخرب چنینسرگرمیهایی بی اطلاع باشند که افزون بر ضررهای فردی، باعث اشاعه فحشا در جامعه می شود. قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَـحِشَةُ فِی الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَ الاْءَخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْلاَ تَعْلَمُونَ »؛ «کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرتاست و خداوند می داند و شما نمی دانید.» اشاعه فحشااز آنجا که انسان، یک موجود اجتماعی است، جامعه بزرگی که در آن زندگی می کند، از یک نظر همچون خانه اواست، و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب می شود؛ پاکی جامعه به پاکی او کمک می کند و آلودگی آن بهآلودگی اش. طبق همین اصل، در اسلام با هر کاری که جو جامعه را مسموم یا آلوده کند، به شدت مبارزه شده است. اگرمی بینیم در آموزه های دینی، با غیبت به شدت مبارزه شده است، یکی از فلسفه هایش این است که غیبت، عیوب پنهانی راآشکار می سازد و حرمت جامعه را جریحه دار می کند. اگر می بینیم در اسلام، از تظاهر به گناه به شدت منع شده و دستور عیب پوشی داده شده است، یک دلیلش این استکه گناه، همگانی نشود. اگر می بینیم معصیت آشکار، اهمیتش بیش از گناه مستور و پنهان است، بر همین اساس است. اصولاً گناه، همانند آتش است. وقتی این آتش در نقطه ای از جامعه روشن شود، باید کوشید تا خاموش، یا دست کممحاصره شود؛ اما اگر به آن، دامن زده شود و از نقطه ای به نقطه دیگر برده شود، حریق، همه جا را فرا خواهد گرفت وکسی قادر بر کنترل آن نخواهد بود. از این گذشته، پلیدی گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها، خود سدّ بزرگی در برابر فساد است کهاشاعه فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق، این سد را می شکند، گناه را کوچک می کند و آلودگی به آن را ساده می نماید. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می خوانیم: «اَلْمُذِیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ وَالْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه؛ فردی که گناه را نشر دهدمخذول و مطرود است و آنکه آن را پنهان می دارد، مشمول آمرزش الهی است.» ذکر این نکته نیز لازم است که «اشاعه فحشا» اَشکال مختلفی دارد: گاه به این است که به دروغ و تهمتی دامن بزنند و برای این و آن بازگو کنند. زمانی به این است که مراکز فساد و نشرفحشا به وجود آید. گاهی به این است که وسائل معصیت در اختیار مردم قرار گیرد و یا به نحوی، آنها را به گناه تشویقکنند. گاه هم به این است که پرده حیا دریده و ارتکاب گناه در ملأ عام ترویج شود. همه اینها مصداق «اشاعه فحشا» است. بر خلاف آنکه برخی در برابر امر به معروف و نهی از منکر دیگران ایستادگی می کنند و آن را مربوط به خودمی دانند، اسلام برخی آثار گناه را فردی و برخی را اجتماعی معرفی می کند: آثار فردی گناهبا بررسی آیات و روایات به این نتیجه می رسیم که بسیاری از مشکلات در زندگی، متأثر از معصیت الهی است وافراد، بدون در نظر گرفتن این مهم، فرد یا جامعه را مقصر مشکلات خویش می پندارند. علت این پندار، آن است که دربرخی موارد، رابطه گناه با مصیبتی که از آن ناشی می شود، کم و بیش قابل درک است؛ امّا در بسیاری موارد، محسوسنیست و شخص، دنبال علت دیگری می گردد. گاه ارتکاب گناه سبب می شود انسان از انجام عبادتی محروم شود؛ چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُذْنِبُالذَّنْبَ فَیُحْرَمُ صَلاَةَ اللَّیْلِ وَاِنَّ عَمَلَ السَّیِّی ءِ اَسْرَعُ فِی صَاحِبِهِ مِنَ السِّکِّینِ فِی اللَّحْمِ؛ آدمی گاهی گناه می کند و بر اثر آن از نماز شبمحروم می شود. تأثیر کار زشت در انسان سریع تر از تأثیر کارد در گوشت است.» به سبب ارتباط بین محرومیتها و مصیبتها و گناه است که وقتی مشکل برای برخی بزرگان پیش می آمد، فکر می کردندچه خطایی کرده اند که باعث این مصیبت شده است. قساوت قلب، ذلّت و بیچارگی، گرفتاری و رنج، بسته شدن مراکزادراک، سختی و تنگدستی در زندگی، تغییر نعمتهای الهی و... برخی از آثار گناه به شمار می رود. 1. سختی و تنگدستی در زندگیبسیار مشاهده می شود که انسان دست به هر کاری می زند با درهای بسته رو به رو می شود، و گاهی به عکسبه هر جاروی می آورد، خود را در برابر درهای گشوده می بیند، مقدمات هر کار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست. گاهی تنگی معیشت به این علت نیست که درآمد کمی دارد. ای بسا! پول و درآمدش هنگفت است؛ ولی بخل وحرص و آز، زندگی را بر او تنگ می کند؛ نه تنها میل ندارد در خانه اش باز باشد و دیگران از زندگی او استفاده کنند؛ بلکهگویی نمی خواهد آن را به روی خویش بگشاید. چنین فردی، به فرموده علی علیه السلام همچون فقیران زندگی می کند و هماننداغنیا و ثروتمندان حساب پس می دهد. «عَجِبْتُ لِلْبَخِیلِ یَسْتَعْجِلُ الْفَقْرَ الَّذِی مِنْهُ هَرَبَ وَیَفُوتُهُ الْغِنَی الَّذِی اِیَّاهُ طَلَبَ فَیَعِیشُ فِی الدُّنْیَا عَیْشَ الْفُقَراءِ وَیُحَاسَبُ فِی الاْآخِرَةِ حِسَابَالاَْغْنِیَاءِ؛ از بخیل در شگفتم که برای رسیدن به فقری که از آن گریزان است، شتاب می ورزد و به آن بی نیازی که خواستارآن است دسترسی پیدا نمی کند؛ در دنیا همچون فقیران زندگی می کند، و در آخرت باید حسابی چون حساب ثروتمندانپس دهد.» قرآن کریم عامل اصلی این مسائل را اعراض از یاد حق دانسته، می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا»؛«و هر کس از یاد من روی بگرداند، زندگی [سخت و] تنگی خواهد داشت.» همان گونه که یاد خدا مایه آرامش جان، تقوا و شهامت است، فراموش کردن او مایه اضطراب، ترس، نگرانی وسختی در زندگی می شود. در روایات اسلامی می خوانیم که از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «منظور از آیه «مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکا»چیست؟» فرمود: «اعراض از ولایت امیر مؤمنان( علیه السلام ) است.» آری، شخصی که از حضرت علی علیه السلام الگو بگیرد، زندگی گشاده و وسیعی خواهد داشت؛ زیرا الگویش همانابرمردی است که تمام دنیا در نظرش از یک برگ درخت کم ارزش تر بود. در نتیجه او آن چنان به خدا دل می بندد که جهاندر نظرش کوچک می شود و زندگی اش وسعت می یابد؛ اما آنها که این الگوها را فراموش کنند، در هر شرایطی، گرفتارزندگی سخت هستند. 2. زنگار قلبقلب برخی انسانها به سبب اعمالشان زنگار گرفته، و نور و صفای فطریِ نخستین را از دست داده است. به همیندلیل، چهره حقیقت که همچون آفتاب عالمتاب می درخشد، هرگز در آنان بازتابی ندارد، و پرتو انوار وحی در وجودشانمنعکس نمی شود. قرآن در باره این افراد می فرماید: «کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکْسِبُونَ »؛ «چنین نیست که آنهامی پندارند؛ بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است.» آیات متعددی از قرآن با صراحت از تأثیر گناه در تاریک ساختن دل، سخن به میان آورده و بر آن تأکید کرده است؛چنان که در سوره مؤمن می فرماید: «کَذَلِکَ یَطْبَعُ اللّهُ عَلَی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ»؛ «خداوند، این گونه بر قلب هر متکبرطغیانگری مهر می نهد.» همچنین در جای دیگر در باره گروهی از گنه کاران لجوج و عنود می فرماید: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَ عَلَی سَمْعِهِمْ وَ عَلَیآأَبْصَـرِهِمْ غِشَـوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ »؛ «خداوند بر دلهای آنها مهر نهاده، و همچنین بر گوشها و بر چشمهایشان پرده ای فروافتاده است و برای آنها عذاب بزرگی است.» در آیه دیگری می خوانیم: «فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَی الاَْبْصَارُ وَلَکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ»؛ «چشمهای ظاهر، نابینا نمی شود؛بلکه دلهایی که در سینه ها جای دارد، نابینا می شود.» آری، بدترین اثر گناه و ادامه آن، تاریک ساختن قلب، و از میان بردن نور علم و حس تشخیص است. گناهان از اعضاو جوارح به سوی قلب سرازیر می شود، و قلب را به یک باتلاق متعفن و گندیده مبدل می سازد. اینجاست که آدمی، راه وچاه را تشخیص نمی دهد، و مرتکب اشتباهات عجیبی می شود که همه را حیران می کند؛ یعنی با دست خود تیشه به ریشهسعادت خویش می زند و سرمایه خوشبختی خویش را به باد فنا می دهد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «اِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذَا اَذْنَبَ کَانَتْ نُکْتَةُ سَوْدَاءَ فِی قَلْبِهِ فَاِنْ تَابَ وَنَزَعَ وَاسْتَغْفَرَ صَقَلَ قَلْبَهُ مِنْه وَاِنْ زَادَ زَادَتْفَذَلِکَ الرَّیْنُ الَّذِی ذَکَرَهُ اللّهُ فِی کِتَابِهِ «کَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ»؛ هنگامی که بنده گناه کند، نکته سیاهی در قلب او پیدامی شود، اگر توبه کند و از گناه دست بردارد و استغفار کند، قلبش را از گناه صیقل داده است و اگر گناه را زیاد کند، سیاهیافزون می شود [تا تمام قلبش را فرا می گیرد.] این، همان زنگاری است که خداوند در قرآن ذکر کرده است: «چنین نیستکه آنها می پندارند؛ بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است.» 3. کوتاهی عمرعمر، بزرگ ترین سرمایه اهل ایمان برای کسب درجات عالیه است؛ از اینرو اولیای الهی، همیشه طول عمر خویشرا از خداوند منان طلب می کرده اند؛ چنان که امام حسن عسکری علیه السلام از خداوند، این گونه طلب می کند: «اَسْأَلُکَ اَنْ تُطِیلَعُمُرِی فِی طَاعَتِکَ؛ خدایا! از تو می خواهم عمرم را برای اطاعتت طولانی فرمایی.» طبق روایات متعددی از ائمه اطهار علیهم السلام همان گونه که برخی کارها، باعث افزایش عمر انسان می شود، برخی مواردنیز از عمر انسان می کاهد. یکی از آنها، گناه است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَتُقَرِّبُ الاْآجَالَ وَتُخْلِی الدِّیَارَ وَهِیَ قَطِیعَةُ الرَّحِمِ وَالْعُقُوقُ وَتَرْکُالْبِرِّ؛ به خدا پناه می بریم از گناهانی که نابودی را شتاب دهند و مرگها را نزدیک سازند و خانه ها را ویران کنند و آنها قطعرحم، و آزردن و نافرمانی پدر و مادر، و واگذاردن احسان و نیکی است.» و نیز می فرماید: «مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ اَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالاْآجَالِ؛ کسانی که بر اثر گناهان می میرند، بیش ترند از کسانی که براثر رسیدن اجل می میرند.» 4. فراموشیگناه، باعث فراموشی می شود. فراموشی، عوامل مختلف فیزیوژیکی و روانی می تواند داشته باشد. نافرمانی خدا،یکی از آن عوامل به شمار می آید. رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از عقوبتهای الهی برای گناهکاران را ضعف قوه یادآوری بیانکرده، می فرماید: «اِتَّقُوا الذُّنُوبَ فَاِنَّهَا مَمْحَقَةٌ لِلْخَیْرَاتِ اِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَنْسَی بِهِ الْعِلْمَ الَّذِی کَانَ قَدْ عَلِمَه؛ از گناهان دوری کنیدکه نیکیها را از بین می برد. آدمی مرتکب گناهی می شود و بر اثر آن، علمی که قبلاً فرا گرفته را فراموش می کند.» افزون بر اینکه معصیت باعث می شود انسان، خود را از یاد ببرد، سبب فراموشی مرگ و قیامت، گناهان گذشته ونشانه های الهی می شود و در نتیجه باعث می شود انسان، خداوند متعال را فراموش کند؛ چنان که قرآن کریم در باره چنینافرادی می فرماید: «نَسُوا اللّهَ فَنَسِیَهُمْ»؛ «خدا را فراموش کردند، و خدا [نیز] آنها را فراموش کرد [و رحمتش را از آنها قطعکرد].» 5. مستجاب نشدن دعادعا مهم ترین راه ارتباط با خالق هستی و تنها راه جلب توجه خداوند متعال به خویش است؛ چنان که قرآنمی فرماید: «قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلاَ دُعَآؤُکُمْ»؛ «بگو: پروردگارم برای شما ارج و ارزشی قائل نیست، اگر دعای شما نباشد.» همچنین معصیت، سبب سلب توفیق، از بین رفتن حال معنوی هنگام دعا، و نیز باعث حبس دعا می شود و چنیناست که دعا مستجاب نمی شود. امام باقر علیه السلام می فرماید: «اِنَّ الْعَبْدَ یَسْأَلُ اللّهَ الْحَاجَةَ فَیَکُونُ مِنْ شَأْنِهِ قَضَاؤُهَا اِلَی اَجَلٍ قَرِیبٍ اَوْ اِلَی وَقْتٍ بَطِی ءٍ فَیُذْنِبُ الْعَبْدُ ذَنْبافَیَقُولُ اللّهُ تَعَالَی لِلْمَلَکِ لاَ تَقْضِ حَاجَتَهُ وَاحْرِمْهُ اِیَّاهَا فَاِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِی وَاسْتَوْجَبَ الحِرْمَانَ مِنِّی؛ بنده ای حاجتی را از خداوندمی خواهد، و اقتضاء این است که خداوند، حاجت او را یا در وقتی نزدیک و یا در مدتی طولانی برآورده کند. [در اینفاصله،] بنده ای که طلب حاجت کرده است، مرتکب گناهی می شود، خداوند به فرشته [مأمور برآوردن خواسته های او،[دستور می دهد حاجتش را بر نیاور و محرومش کن! زیرا او خود را در معرض خشم من قرار داده و مستحق محرومیّت ازناحیه من شده است.» 6. الحاد و انکاررسول اکرم صلی الله علیه و آله در ضمن گفتاری فرمود: «فَاِنَّ الْمَعَاصِیَ یَسْتَوْلِی بِهَا الْخِذْلاَنُ عَلَی صَاحِبِهَا حَتَّی تُوقِعَهُ فِی رَدِّ وَلاَیَةِ وَصِیِّ رَسُولِاللّهِ صلی الله علیه و آله وَرَفْعِ نُبُوَّةِ نَبِیِّ اللّهِ وَلاَ یَزَالُ اَیْضا بِذَلِکَ حَتَّی تُوقِعَهُ فِی دَفْعِ تَوْحِیدِ اللّهِ وَالاِْلْحَادِ فِی دِینِ اللّهِ؛ همانا گناهان، بی یار و یاوری [وگمراهی] را بر گنه کار مسلط می کند تا آنجا که او را به ردّ ولایت و امامت وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و انکار نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله وبه همین منوال، انکار یکتایی خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده می سازد.» 7. عذاب الهی در آخرتقرآن مجید، عذاب سخت و آتش سوزان قیامت را از آثار نافرمانی خدا برشمرده، می فرماید: «وَ مَن جَآءَ بِالسَّیِّئَةِ فَکُبَّتْوُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ »؛ «و آنها که اعمال بدی انجام دهند، به صورت در آتش افکنده می شوند [و بهآنها گفته می شود] آیا جزایی جز آنچه عمل می کردید، خواهید داشت؟!» در جای دیگر می فرماید: «وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُو فَإِنَّ لَهُو نَارَ جَهَنَّمَ خَــلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا »؛ «هر کس خدا و رسولش رانافرمانی کند، آتش دوزخ از آن اوست و جاودانه در آن می ماند.» شاید برخی ادعا کنند که ما هر چقدر گناه می کنیم، نه تنها سختی و تنگدستی مشاهده نمی کنیم؛ بلکه هر روز زندگیما بهتر می شود. در جواب این گونه افراد باید گفت: اوّلاً: بسیاری از نکبتها و کمبودها در زندگی به علت سرپیچی از فرمانخدا پدید می آید؛ در حالی که انسان، علت آن را نمی داند و ثانیا: این سؤالی است که مردی از شعیب پیامبر علیه السلام پرسید وگفت: «چرا من این همه گناه می کنم؛ ولی خداوند مرا عقوبت نمی کند؟» از سوی خداوند متعال پاسخ آمد: «تو گرفتاربدترین عقوبتها هستی و نمی دانی.» مولوی این داستان را این گونه بیان می کند: آن یکی می گفت در عهد شعیبکه خدا از من بسی دیده است، عیب چند دید از من گناه و جرمهوز کرم یزدان نمی گیرد مرا حقتعالی گفت در گوش شعیبدر جواب او فصیح از راه غیب که بگفتی چند کردم من گناهوز کرم نگرفت در جرمم اله عکس می گویی و مغلوب ای سفیهای رها کرده ره و بگرفته تیه چند چندت گیرم و تو بی خبردر سلاسل مانده ای پا تا به سر زنگ تو بر توست ای دیگ سیاهکرد، سیمای درونت را تباه بر دلت زنگار بر زنگارهجمع شد تا کور شد ز اسرارها یعنی تو بر عکس فکر می کنی. اگر خداوند، تو را عقوبت می کرد و تو قابلیت چنین مجازاتی را داشتی، آن وقتممکن بود عقوبت تو، عذاب نباشد؛ بلکه لطف و رحمت باشد؛ زیرا احیانا سبب بیداری تو می شد؛ اما آنچه اکنون، گرفتارآن هستی، صد در صد عقوبت است. ادامه دارد....منبع:http://www.hawzah.net |
نظرات شما عزیزان: